خدا باماست ما تو اکثریتیم
داشتم فکر میکردم دراین روزگاری که همه دلشکستن مرامشان و سکوت کردن در برابر ظلم مصلحتشان شده چگونه میتوان خود را از گرد باد حوادث مصون نگهداشت؟
میدانم پاسخش سخت است و نگاه به این مسئله نگاهی ژرف میخواهد . اشخاصی که در بالا گفتم عمومی هستند که خود را خواص می نامندو تزشان همان تز سقوط
است . اگر از آنها بپرسی دنیا را تعریف کن در جوابت این بیت را میخوانند:
گر راحت جهان طلبی ........................ برقویشو که ضعیف پایمال است
آیا روزی که خدا دنیا را خلق کرد بر این پایه آنرا بنیان نهاد؟ دکتر الهی قمشه ای در یکی از سخرانی های خود جمله جالب بیان نمود با این مضمون : (همه عموم فکر میکنند
میوه که انسان را از بهشت راند سیب یا گندم بوده ولی ایطور نیست . اگر از اهل معرفت بپرسی می گویند آن میوه که انسان را از بهشت بیرون کرد میوه معرفت بود.) حال
مایی که برای چشیدن این میوه چنین بهایی را دادیم چرا از آن میوه دیگر نمیخوریم؟ خداوند این میوه را مخصوص بهشت آفرید و وقتی آدم آنرا خورد طعم آنرا درک نکرد بنابراین
برای ادراک بیشتر او را به زمین فرستاد تا فرصت مقایسه آنرا بیابد . واین میوه را در قالب های مخطلف یا بهتر بگویم در سبد های مخطلف برای انسان فرستاد.حال ما آدمها را چه شده؟
فکر میکنیم سیر شدیم یا طعم بهتری پیدا کردیم ؟
حال اگر ازمن بپرسی دنیا را تعریف کن اینگونه پاسخ میدهم :
خدا باماست ما تواکثریتیم ...................... حاضریم مردونه بمیریم و بستری ندیم
خدای من ، من در تمام عمرم هرگاه با سختی روبه رو شدم فقط یادت مرا آرام کرد و شیرنی معرفت مرا از تلخی واقیتهای زجر آور نجات داد .
ذره ای می معرفت زدم و عمریست که مستم
گاه زمین خوردم و گاه در گوش زمان پیچیدم
باشد روزی دگر که هشیار شدم
بازگویم قصه من و می و معرفتم
پاک باشید و همیشه سپید روح باشید 20/1/91